شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۳

امشب...
امشب پيش چشمانت خواهم مرد
آنجا كه ديگر هيچ آرزويي نيست
و دل كوچك خود را
اسير آزادي خواهم كرد
امشب بار ديگر پرواز مي كنم
آن سوي اقيانوس
كنار چشم هاي تو
آن جا كه ديگر هيچ ساحلي نيست
امشب شعري خواهم سرود
به عظمت تمام كوههاي بلند
و عشق را بار ديگر تنها تجربه خواهم كرد
امشب ترانه اي خواهم خواند
به وسعت قلب پاك تو
آنجا كه زندگي خاتمه مي يابد
براي دنيا خنده اي
وبراي تو تا ابد خواهم گريست
و اشكهاي پاك خود را
كنار مزار تو دفن خواهم كرد
امشب خواهم مرد
بدون هيچ ادعايي
و بي علاجي خود را
با مرگي شيرين درمان خواهم كرد
و تو را اي تلخ ترين سرنوشت زندگي
تنها خواهم گذاشت
امشب خواهم مرد....

نظر يادتون نره!!!

جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۸۳

تصميم!

آنچه سرنوشت مارا تعيين می کند

شرايط زندگی نيست

بلکه تصميم های ماست....

پنجشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۳

تنهايى
صدای پای مرگ می‌آيد؛ گوووم، گوووم، گوووم؛ باور كن مال همسايه نيست، خوش خيال غافل! به سراغ خود خودت می‌آيد؛ گوووم، گوووم، گوووم؛ نزديک و نزديک‌تر، گوش بسپاری يا نسپاری او می‌آيد، با يک بغل، با يک بغل پر از اعمال خودت؛ مى‌ترسم ...، مى‌ترسم ...، خدا من مى‌ترسم ...؛ تو ...، تو قوی‌تر از آن هستی كه مرا در اوج ضعف تنها گذاری، نيستی؟؟!!! ...
تو همه چيزی ...، من هيچ چيز ...؛ تو توان همه كاری داری، من سر و دست شكسته‌ای از پا افتاده‌ام ...؛ تو هميشه بوده‌ای و خواهی بود، من تازه آمده‌ام و به زودی نخواهم بود ...‌؛ ديگر مرا نخواهی ديد، پس تا هستم دستم را بگير، پيشتر زآنكه چو گردی ز ميان برخيزم ....
مى‌خواهم تنها باشم؛ مى‌خواهم مال خودم باشم؛ نمى‌خواهم به كسی دل ببازم؛ مى‌خواهم تک‌درختی در يک كوير باشم، تنهاتر از خود خدا ....

چهارشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۳

هنر آنست که بميری، پيش از آنکه بميرانندت؛ و مبدأ و منشأ حيات آنانند که چنين مرده اند....

شهيد سيد مرتضی آوينی