چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۱

فرق بین نبوغ و حماقت ـ انيشتين

هر احمقی می تواند چیزها را بزرگتر، پیچیده تر و خشن تر کند؛ برای حرکت در جهت عکس، به کمی نبوغ و مقدار زیادی جرات نیاز است.
 
دست خود را یک دقیقه روی اجاق داغ بگذارید، به نظرتان یک ساعت خواهد آمد. یک ساعت در کنار دختری زیبا بنشینید، به نظرتان یک دقیقه خواهد آمد؛ این یعنی "نسبیت".

فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد.


سربند همان آتش سوزی
که پرده ها همه سوخت
سرنوشت من هم عوض شد.
وقتی آتش فرو نشست
احساس کردم چهل ساله ام
نوشتم:
ماهی ها
از ترس آدم ها
ماهی شده اند
و به آب پناه برده اند...
-------
سربند همان هوای سوخته
دسته گل وحشی ام
در راه پلاسید
اما تو خندیدی و گفتی
دامنم را می تکانم
حالا زمین پر از کلمات توست.
نوشتم:
وقتی می خندی
خدا مهربانتر است یا تو؟
-------
سربند همین چیزها بود
که وقتی به دیدنت آمدم
تپش قلبم را به دست هایت سپردم
و نوشتم:
ماهی ها
می نویسند آب
و می خوانند آب.

«عباس معروفي»

سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۱

قصــــه من...

یک روز، کسی قصه‌ای ساخت درباره‌ی من. قصه‌ای که با قصه‌ی من فرق داشت. گروهی قصه‌ی او را باور کردند، ‌گروهی قصه‌ی مرا. دوستانم را همین‌جا شناختم: آن‌ها که هیچکدام را باور نکردند و مشغول نوشتن قصه‌ی خودشان بودند.

«ترانسلان،‌ یادداشت‌های روزانه»

تهــــــران

تهران مانند زنی است که پاهایش را روی هم می گرداند و سیگار «کنت» می کشد، عینک دودی می زند و «ودکالایم» می خورد؛ «بی کینی» می پوشد و حمام آفتاب می گیرد. اما وقتی پای صحبتش بنشینید، از اُملّی و سبک مغزی و حمق و پرمدّعایی و شلختگی و ورّاجی او، آدم تا سر حدّ مرگ ملول می شود...!

کارنامه چهل ساله - دکتر محمد اسلامی ندوشن

پنجشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۰

نگاه تو

تو نگاهت را به من بده
من دلم تا هميشه مال تـــو...

یکشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۹۰

روز مبادا

حالا كه دلت با دلم نيست
من هم دلتنگي‌هايم را درون صندوقچه‌اي مي‌گذارم
تا روز مبادا
.
شايد تا آن روز، دلتنگِ دلتنگي‌هايم شوی
....

جمعه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۰

‎...
دیگر چیزی نمانده
طاقت من
یک کبریت بکشم
تمام می‌شود …

عباس معروفی

تنهايي

تنها كه باشی و دلتنگ
مي‌بينی كه آسمان هم برای ما خودش را گرفته
...

جمعه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۰

روزگار

دل بگسل از جهان که جهان پایدار نیست
واثق مشو به او که به عهد استوار نیست

در طبع روزگار وفا و کرم مجوی
کین هر دو مدتی است که در روزگار نیست

رو یار خویش باش و مجو یاری از کسی
کاندر دیار خویش بدیدیم یار نیست

نومید شو ز هر که توانی و هرچه هست
کامیدهای باطل ما را شمار نیست

عطاروار از همه عالم طمع ببر
کاندر زمانه بهتر ازین هیچ کار نیست

شنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۹۰

كشف كلمه، بزرگترين كشف انسان است و كشف سكوت بزرگترين كشف انسان شدن