چهارشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۸
عطر گل
شما ممکن است بتوانید گُلی را زیر پا لگدمال کنید. اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید.
سهشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۸
مردم شهر سياه...
مردم شهر سياه خندههاشان همه از روى رياست؛
ما در اين شهر دويديم چه سود، هر کجا پرسه زديم خبر از عشق نبود!
ما در اين شهر دويديم چه سود، هر کجا پرسه زديم خبر از عشق نبود!
دوشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۸
گنجه!
یکشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۸
سخناني از دكتر علي شريعتي
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم.
* * * * *
روزی از روزها و شبی از شبها، خواهم افتاد و خواهم مُرد. اما میخواهم هر چه بیشتر بروم، تا هر چه دورتر بیفتم، تا هر چه دیرتر بیفتم. هر چه دیرتر و دورتر بمیرم. نمیخواهم حتی یک گام یا یک لحظه، بیش از آنکه میتوانستم بروم و بمانم، افتاده باشم و جان داده باشم، همین....
* * * * *
نامم را پدرم انتخاب کرد، نام خانوادگیام را یکی از اجدادم، دیگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد...
* * * * *
آنگاه که همه به دنبال چشمانی زیبا هستند، تو به دنبال نگاهی زیبا باش.
* * * * *
خداوندا؛ به من فضیلتی عطا فرما که تا با کفشهای کسی راه نرفتهام در مورد راه رفتن او اظهار نظر نکنم....
* * * * *
روزی از روزها و شبی از شبها، خواهم افتاد و خواهم مُرد. اما میخواهم هر چه بیشتر بروم، تا هر چه دورتر بیفتم، تا هر چه دیرتر بیفتم. هر چه دیرتر و دورتر بمیرم. نمیخواهم حتی یک گام یا یک لحظه، بیش از آنکه میتوانستم بروم و بمانم، افتاده باشم و جان داده باشم، همین....
* * * * *
نامم را پدرم انتخاب کرد، نام خانوادگیام را یکی از اجدادم، دیگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد...
* * * * *
آنگاه که همه به دنبال چشمانی زیبا هستند، تو به دنبال نگاهی زیبا باش.
* * * * *
خداوندا؛ به من فضیلتی عطا فرما که تا با کفشهای کسی راه نرفتهام در مورد راه رفتن او اظهار نظر نکنم....
اشتراک در:
پستها (Atom)