دوشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۱

سام عليک!!!
من امروز خيلى خيلى خوشحالم، چون گواهينامه رانندگى گرفتم (شيرينى همتون محفوظه). صبح رفتم امتحان آيين‌نامه و شهر رو دادم و يه ضرب قبول شدم! خب خوشحالى هم داره ديگه چون وقتى يه کسايى رو مى‌ديدم که خيلى ادعاشون مى‌شد ولى رد مى‌شدن يه کم داشتم مى‌ترسيدم ولى وقتى رفتم و پشت فرمون نشستم يه دفعه نمى‌دونم چى شد هر چى استرس داشتم تموم شد و خيلى راحت امتحانمو دادم.
خلاصه که خيلى کيف کردم، حالا هم بايد وايسم تا گواهينامه بياد در خونه، بعد ببرم قابش کنم بزنمش به ديوار خونمون، چون فعلاً که ماشين پاشين نداريم که من سوارش بشم! (يکى نيست بگه آخه مگه بيکار بودى رفتى گواهينامه گرفتى؟!!). منم در جوابش ميگم آره بيکار بودم ديگه پس چى فکر کردى؟ تازه پولام هم تو جيبم گنديده بود گفتم ببرم بريزمشون دور يه خورده بخنديم!!!
فعلاً همين!!!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مباركه...