دوشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۸

ساده است...

ساده است نوازشِ سگي ولگرد
شاهدِ آن بودن كه
چگونه زيرِ غلتكي مي‌رود
و گفتن كه «سگِ من نبود»

ساده است ستايشِ گُلي
چيدنش
و از ياد بردن كه گلدان را آب بايد داد.

ساده است بهره جویی از انسانی
دوست داشتنش بی احساس عشقی
او را به خود وانهادن و گفتن
که دیگر نمی شناسمش

ساده است لغزش‌هاي خود را شناختن
با ديگران زيستن به حسابِ ايشان
و گفتن كه من اين چنينم.

و ساده است....

هیچ نظری موجود نیست: