برتولد برشت
دختر كوچولوي صاحبخانه از آقاي ”كي“ پرسيد:
اگر كوسهها آدم بودند با ماهيهاي كوچولو مهربانتر ميشدند؟ آقاي كي گفت: البته! اگر كوسه ها آدم بودند توي دريا براي ماهيها جعبههاي محكمي ميساختند. همه جور خوراكي توي آن ميگذاشتند. مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد. هواي بهداشت ماهيهاي كوچولو را هم داشتند.
براي آنكه هيچوقت دل ماهي كوچولو نگيرد، گاهگاه مهمانيهاي بزرگ بر پا ميكردند. چون كه:
گوشت ماهي شاد از ماهي دلگير لذيذتر است!!!
براي ماهيها مدرسه ميساختند؛
و به آنها ياد ميدادند كه چطور به طرف دهان كوسه شنا كنند!
درس اصلي ماهيها اخلاق بود!
به آنها ميقبولاندند كه: زيباترين و باشكوهترين كار براي يك ماهي اين است كه خود را تقديم يك كوسه كند!!!
به ماهي كوچولو ياد ميدادند كه چطور به كوسهها معتقد باشد و چه جوري خود را براي يك آينده زيبا مهيا كند؛ آيندهاي كه فقط از راه اطاعت به دست ميآيد!
اگر كوسه ها آدم بودند در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت؛ از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي ميكشيدند. ته دريا نمايشنامهای روي صحنه ميآوردند كه در آن ماهي كوچولوهاي قهرمان شاد و شنگول به دهان كوسهها شيرجه ميرفتند!
همراه نمايش، آهنگهاي مسحوركنندهاي هم مينواختند كه بياختيار ماهيهاي كوچولو را به طرف دهان كوسهها ميكشاند...!
در آنجا بيترديد مذهبي هم وجود داشت كه به ماهيها ميآموخت: ”زندگي واقعي در شكم كوسهها آغاز ميشود“.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر